* معنا ومفهوم ترجمه از ديدگاه شما چيست ؟
- آن چه را بتوانم و بخواهم به عنوان ترجمه ، تعبير و تفسير كنم ، مستلزم بازگشتي طولاني به دوران كودكي و نوجواني ام است. همدوره اي هاي من (كساني كه در دهه چهل شمسي به دنيا آمده اند) نيك مي دانند كه ترجمه در آن دوران ، تنها به يك معنا خلاصه مي شد : مطالعه آثار بزرگان از كشورهاي گوناگون جهان، به زبان فارسي . كسي نبود كه به نقش مترجم اهميت دهد. تنها نويسنده و اثر، حائز اهميت مي نمودند و بس. بنابراين ، من و اكثر همدوره اي ها ، كتابهايي مانند " جنگ و صلح " ،" ابله " ،" آناكارنينا "، " برباد رفته " ، " دزيره " ، " سرخ و سياه " ، " بلندي هاي بادگير" ، " ، " پر" ، " برادران كارامازف " ، " بينوايان " ، و بسياري ديگر را به صورت ترجمه خوانديم و به راستي كه چه لذت عميقي از اين مطالعات دل انگيز مي برديم. بعدها ، من همه اين كتابها را به زبان اصلي نيز خواندم و بازهم بيش از پيش شيفته ماهيت "چيده شدن واژگان بدان شكل زيبا و دقيق" در كنار يكديگر شدم.
از همان كودكي ، دوست داشتم نويسنده ، شاعر يا مترجم شوم. مقام مترجم را هرگز پايين تر يا "كمرنگ تر" از آن دو ديگر نمي دانستم و هنوز هم نمي دانم. زيرا هر مترجم، ناگزير است شاعر يا نويسنده اي شايسته نيز باشد. اين يكي از نكات بسيار ارزشمند و مهم در امر ترجمه است. اين كه : مترجم هرگز خود را به عنوان فردي كه صرفا در شرف انجام كاري براي " بار دوم" است مشاهده نكند. مترجم بايد همواره مانند نويسنده يا شاعر بينديشد، همواره لذت نخستيني را كه نويسنده يا شاعر در هنگام آفرينش اثر خود از آن برخوردار بوده است، در ژرفناي وجود خويش تجربه كند و همواره خود را در قالب همان فرد نخستيني مجسم كند كه مطالب روي صفحات كتابي را كه او اينك به عنوان مترجم در مقابل خويش دارد، به رشته تحرير درآورده است.
همواره بايد بر اساس سبك و شيوه نگارش نويسنده، نوع كتاب، موضوع داستان ، زمان وقوع رويدادها بينديشد و به ترجمه يا "بازگرداني دقيق" اثر ، از هر لحاظ، مبادرت ورزد. چنانچه نوعي دوگانگي عاطفي يا ذهني وجود داشته باشد، چنانچه اثر مورد علاقه قلبي مترجم نباشد، هرگز آن اثر، از ماهيتي شايسته، محبوب ، خواندني و جذاب برخوردار نخواهد گشت.
اگر از من بپرسيد "مترجم" بايد چگونه باشد؟ به شما پاسخ مي دهم : بايد فردي با تحصيلات ادبي باشد، با آگاهي و دانشي شايسته از فرهنگ و هنر ادبيات و تاريخ آن كشور كه قصد دارد اثر مورد نظرش را از آن زبان ، به زبان مادري خود بازگرداني كند. به همان اندازه، بايد آميزه اي از " آفتاب پرست" و "ساحري شعبده باز" باشد. خميره اي شكل ناگرفته كه ماهيت اصلي اش ، در همين عدم شكل پذيري نهايي اش نهفته است. خميره اي كه به هر شكل و هيچ شكل مبدل مي شود. زيرا چنانچه مترجمي تنها در دوره يا سبك يا نويسنده خاصي درجا بزند، مانند مردابي راكد مي شود. مترجم همواره بايد از انعطاف پذيري زياد، تدبير عميق و آگاهي وسيعي از ميزان گستره واژه هاي گوناگون برخوردار باشد . بايد قادر باشد همچون مسافري ماجراجو، از هر قرن و سبك و شيوه اي ديدن كند و قلم خود را در راه انتقال اين تصاوير و اين پيام هاي جهاني، به كار اندازد؛ همزمان بايد مانند بازيگري كه به صحنه تئاتر مي رود، نقاب هاي گوناگوني را به صورت مجازي استفاده كند و به جاي نهادن آنها بر روي چهره ، چنان كه بازيگر مي كند، آن را "هنر ترجمه و نگارش" خود نمايان سازد. اين كه قابليت اين را داشته باشد كه گاه، به سبك غم انگيز و احساساتي بنويسد، گاه به سبكي خشن، گاه به سبكي مدرن و امروزي، گاه با لحني بسيار شاعرانه، گاه با طنيني قرون وسطايي، گاه با لحن شخصيت هاي قرن هجدهم، گاه با نگارشي بسيار موسيقيايي و ادبي ، گاه به طرزي مرموز و بسته، گاه به طرزي واضح و گويا، گاه با لحني ملالت آور، گاه با لحني شادمانه و طنز آلود يا حتي نيش دار، مطالب مورد نظر را به زبان مادري خود ترجمه كند: يعني هر آنچه را نويسنده يا شاعر، در نظر داشته است به خواننده جهاني خود منتقل كند. بنابراين شايد بتوان گفت ترجمه، همانا بازتاب تصويري در آينه است... همه چيز بايد صادقانه دقيق و واضح و گويا و روشن و بدينسان ، همزادي براي متن اصلي باشد.
* شما از كداميك از تئوريهاي ترجمه پيروي مي كنيد ؟
- من از هيچ تئوري خاصي كه در جايي از آن سخن گفته شده باشد پيروي نمي كنم. به نظر من، يك رشته آگاهي ها و قوانين مشخص و شايد بتوان گفت : ناگفته وجود دارد كه هر مترجم، بي اراده ناگزير است از آنها پيروي كند. من به سهم خويش، همواره كوشيده ام، هر متني را دقيقا آنگونه كه نويسنده يا شاعر خواسته است به زبان فارسي ترجمه كنم. با رعايت هر چه بيشتر دقت، امانت در متن ، روشني ، وضوع ، و نيز استفاده از واژگاني كه براي خواننده امروزي قابل درك باشد. دوست ندارم متني ترجمه كنم كه خواننده ناگزير باشد دهها بار آن را بخواند تا سرانجام نكته اي (درست يا غلط؟... ) از آن استنباط كند.
* مترجم آثار فلسفي و ديني بايد داراي چه ويژگيهايي باشد ؟
- وي بايد به متون گوناگون مراجعه كرده ، و از زبان هاي گوناگوني كه ماخذها و مراجع با آن زبان ها نگاشته شده اند آگاهي يابد . داشتن پيش زمينه دانش ديني و عرفاني براي ارايه هر چه بيشتر پاورقي به خواننده محقق و استفاده از آيات مقدس كتب آسماني براي توضيح نكات از ديگر شرايط يك مترجم در حوزه فلسفي و ديني است .
* ترجمه خوب و قابل قبول از نظر شما چه ترجمه اي است ؟
- ترجمه اي بسيار دقيق، روشن ، قابل درك و همزمان از نظر زيبايي شناسي و سبك نگارش، بسيار مطابق با متن اصلي ، و نيز بسيار خوشايند چشم و گوش و دل و روح و جان... . ترجمه اي كه مترجم ، از انجام آن، لذت و نيز مشقتي بسيار زياد برده باشد. ممكن است به تعجب بيفتيد، اما من بنا به اعتقادات باطني ام ، دوست دارم ترجمه اي كه مترجمي به جامعه ارايه مي كند، موجب گردد تا دعاي خير ديگران ، پيوسته بدرقه كارهاي ديگر او باشد.
ترجمه اي كه بسيار افراد بتوانند از آن منفعت معنوي و روحاني ببرند. به هر حال ، هر ترجمه ، مانند به دنيا آوردن فرزندي جديد است . لذتي همراه با سختي هاي بسيار...
* شما از چه ملاكهايي براي انتخاب كتاب براي ترجمه استفاده مي كنيد ؟
- من همه كتابهايم را با استخاره قرآن مجيد انتخاب مي كنم و تاكنون هيچ دليلي وجود نداشته است كه از انجام اين كار، خداي ناكرده پشيمان شده باشم. اگر كتابي به دلم نشيند، اگر كتابي براي جامعه اي كه در آن مي زيم مهم، سودمند ، مفيد ، مثبت، موثر، آموزنده ، فرهنگي ، دل انگيز و سرشار از احساسات زيبا، روحاني و عرفاني بشري باشد ، از پدرم خواهش مي كنم استخاره اي براي من انجام دهند ، تا ببينم اجازه ترجمه آن را دارم يا نه، بديهي است كه حتي براي كتب كلاسيك دنيا نيز كه از مواريث فرهنگي جهان به شمار مي روند، از همين شيوه استفاده مي كنم.
* تاكنون چند اثر كلاسيك از جمله " كمدي الهي " را ترجمه كرده ايد . برخورد مخاطبان با اين آثار چگونه است ؟
- برخورد خوانندگان عزيز و فرهيخته ايراني بسيار خوشايند، سرشار از احترام و تشويق و شور و شوق و انتظار است. انتظاري بي صبرانه و سرشار از هيجان براي آنكه ساير كتاب هاي مهم كلاسيك را به ياري پروردگار مهربانم ترجمه كنم. حقيقت اين است كه جامعه ايراني ، تشنه ، تكرار مي كنم تشنه آشنايي با آثار كلاسيك جهان است. اين نوع كتابها، هرگز بدون خواننده باقي نمي مانند.
ادامه دارد ...
نظر شما